اشتباه من این بود ...
هر کجا رنجیدم ..
خندیدم ... لبخند زدم ...
فکر کردند درد ندارد !
سنگین تر زدند ضربه ها را ...!!
گاهی دلم می خواهد
خرمایی بخورم و فاتحه ای بخوانم برای روحم !
شادیش ارزانی کسانی
که رفتنش را آرزو می کنند ... !
رویاهایم را امشب پشت در می گذارم ...
بیچاره رفته گر !
چه بار سنگینی دارد ...
چه بار سنگینی دارد ...
چه بار سنگینی دارد ...
چه بار سنگینی دارد ...
چه بار سنگینی دارد ...
زخمی در پهلویم است
که روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب می خورم
و همه گمان می کنند که من دارم می رقصم !